روزنامه سازندگی نوشت: در حالی که میلیونها بیننده ایرانی چشم به شبکه سوم سیما دوخته بودند تا مراسم قرعهکشی جامجهانی ۲۰۲۶ را تماشا کنند، ناگهان طنین کلمات نامناسبی، سکوت خانوادگی مخاطبان را درهم شکست. خداداد عزیزی، اسطوره فوتبال ایران که با عنوان «مدیر فنی» تیم تراکتور شناخته میشود با استفاده از الفاظی رکیک علیه رئیس فدراسیون جهانی فوتبال (FIFA) و رئیسجمهور آمریکا آن هم در برنامه زنده، فضای برنامه را به شدت متشنج کرد. اگرچه مجری در لحظه تلاش کرد، میکروفن را ببندد و به وی تذکر دهد اما عزیزی با بیاعتنایی، کلمات زشت خود را تکرار کرد و اینگونه، رسانه ملی بهسادگی به محلی برای ترویج بیاخلاقی تبدیل شد.
هنوز موج انتقادات و بازتابهای این ناهنجاری رسانهای فروکش نکرده بود که این قهرمان سابق در قامتش یک ضدقهرمان ظاهر شد. پس از بازی تراکتور مقابل ذوبآهن در اصفهان، خداداد عزیزی در میکسدزون ورزشگاه، مقابل دوربین خبرنگاران همان الفاظ رکیک را این بار با لحنی طلبکارانه و سینهسپر تکرار کرد. او با دفاع از کار خود، نهتنها عذرخواهی نکرد بلکه دیگران را به «ریاکاری» متهم کرد و گفت: «همه شما همین حرفها را میزنید، فقط جلوی دوربین خودتان را سانسور میکنید». این اصرار بر هتاکی در یک فضای عمومیتر، نشان داد که این اتفاق نه یک «لغزش زبانی» لحظهای بلکه یک انتخاب آگاهانه برای ترویج سبکی از «بیادبی» است.
فراخوان کمیته انضباطی
این رفتار عجیب و تکرار الفاظ نامناسب بالاخره کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال را از انفعال خارج کرد. چند روز پیش عزیزی به این کمیته احضار شد و رسانهها از احتمال محرومیت حداقل یک جلسهای یا حتی بیشتر و جریمه سنگین برای او خبر دادند. این احضار، اگرچه ضروری بود اما در حقیقت نمادی از ضعف نهادهای نظارتی است؛ نهادهایی که پیشتر در برابر حواشی متعدد عزیزی- از درگیریهایش در مربیگری تا توهینهایش در برنامههای اینترنتی و تلویزیونی- سکوت کرده بودند. این ضعف به خداداد عزیزی این حس مصونیت را داد که میتواند هر حرفی را بزند و از هر خط قرمزی عبور کند. بهیاد داریم که کمیته انضباطی در مورد بهکار بردن یک لفظ نامناسب توسط مهرداد محمدی (بازیکن استقلال) حکم ۶جلسه محرومیت و جریمه پانصد میلیون تومانی صادر کرده بود؛ حال باید دید در برابر هتاکیهای مکرر و علنی عزیزی، چه واکنشی نشان خواهد داد.
نگاهی به کارنامه پرتناقض
خداداد عزیزی، متولد ۱۳۵۰، یک قهرمان ملی است که زندگیاش سراسر تناقض است. او که کودکیاش در مشهد در فقر گذشت، به دلیل نبوغش در فوتبال به اوج رسید. او در جامملتهای آسیا ۱۹۹۶ بهعنوان مرد سال فوتبال آسیا انتخاب شد و با گل جاودانهاش در ۸ آذر ۱۳۷۶ مقابل استرالیا در ملبورن، لقب «غزال تیزپای فوتبال ایران» را از آن خود کرد. این گل، نقطه اوج زندگی حرفهای او بود که نامش را در تاریخ فوتبال ایران تثبیت کرد.
اما در پس این درخشش، همیشه سایه حواشی سنگینی وجود داشت. دورههای بازی او در اروپا و آمریکا کوتاه بود عمدتاً به دلیل اختلاف با مربیان و رفتار پرخاشگرانه. در دوران مربیگری در ایران نیز حضورش در تیمهایی مانند ابومسلم و پیام مشهد با درگیریهای شدید با مدیران و بازیکنان همراه بود و هیچگاه به ثبات نرسید. او حتی یکبار پس از آنکه حمید علیعسگری را به دلیل اشتباه در بازی، سه دقیقه بعد از ورود تعویض کرد و تیم را ۱۰ نفره نگه داشت با مدیرعامل باشگاه درگیر و اخراج شد. اوج این رفتارها، محرومیت یک ساله وی پس از ضرب و شتم شدید یک خبرنگار در سال ۱۳۸۷ بود؛ واقعهای که نشان داد «صراحت لهجه» او گاهی به خشونت فیزیکی نیز تسری مییابد.
فرهنگ لمپنیسم و مشروعیتدهی به هتاکی
این رویدادهای اخیر بیش از آنکه صرفاً یک مشکل فردی باشند، هشداری جدی درباره فراگیری فرهنگ لمپنیسم در جامعه بهویژه در میان چهرههای رسانهای است. لمپنیسم، یعنی سلطه فرهنگ اوباشی و اراذل که در آن بیادبی، زورگویی و خشونت کلامی بهعنوان نماد قدرت و صداقت تلقی میشود. در تاریخ اجتماعی ایران، لمپنها که ابتدا با مفاهیم جوانمردی آغاز شدند (عیّار و لوطی) به دلیل بحرانهای اقتصادی و حاشیهنشینی در دوران قاجار و پهلوی به ابزاری در دست قدرتهای سیاسی تبدیل شدند (جاهل و لات). اما امروز لمپنیسم با «لباس نو» در حال ورود به قلمروهای رسمی است. زمانی که معاون سیما در برابر سلبریتیها تعظیم میکند و برای مداحی که الفاظ رکیک بهکار برده، جشن تولد میگیرد و آیفون پرومکس هدیه میدهد یعنی جامعه به بالانشینی هتاکها رسمیت بخشیده است. این پاداشدهی به بیادبی به خداداد عزیزیها این گمان را تقویت میکند که در یک شرایط فرضی، فحاشی به بهانه «صراحت» شایسته پاداش است.
سقوط خاطره و اعتبار
واکنشهای عمومی به این رفتارها در شبکههای اجتماعی بسیار گسترده بود. بسیاری از کاربران تأکید کردند که «قهرمانی در زمین فوتبال، مجوز بیاخلاقی در تلویزیون نیست». برخی با یادآوری گل تاریخی عزیزی به استرالیا، ابراز تأسف کردند که «چرا این خاطره باید با این الفاظ از بین برود؟» عدهای دیگر به تناقض رفتاری او در سفر اخیر به لبنان- جاییکه با وحید شمسایی و علیرضا دبیر در اردوگاههای جنگزده دیده شد- اشاره کردند و گفتند، چگونه یک فرد میتواند در داخل کشور مروج پرخاشگری باشد اما در خارج، ژستهای انساندوستانه بگیرد؟ خداداد عزیزی امروز در اوج بحران هویتی قرار دارد. او با تکرار فحاشی و دفاع از آن در حال به حاشیه راندن تمام خاطرات خوب خود و تبدیل شدن به یک مدل بد رفتاری در جامعه است. او نهتنها بهعنوان یک کارشناس «صریحاللهجه»، بلکه بهعنوان یک ترویجکننده «بیادبی» و «خشونت کلامی» شناخته میشود. تا زمانی که نهادهای مسئول با قدرت در برابر این رفتارها نایستند و مرز بین «رکگویی» و «هتاکی» مشخص نشود، فرهنگ گفتوگو و ادب اجتماعی به حاشیه رانده شده و بیادبی، اصالت پیدا خواهد کرد.